یادداشتی بر فیلم سن پطرزبورگ

 

 

چند وقت پیش بود که به طور اتفاقی  تیزر تبلیغاتی فیلم سن پطرزبورگ را دیدم. از همان ابتدا با دیدن بازی پیمان قاسم خانی ترغیب شدم که به تماشای آن بنشینم.نگاه تحسین آمیز بعضی از دوستان و تعریف های آنها ازین فیلم نیز به اشتیاق من برای دیدن آن افزود.آنچه مرا به نوشتن این سطور واداشت وجود نکاتی چند درین فیلم بود که از نظر من به نوعی آن را نسبت به سایر آثار کمدی ساخته شده در ایران متمایز می‌کرد.   

مدت ها بود که دیدن یک فیلم طنز ایرانی درست حسابی برایم تبدیل به نوعی حسرت شده بود. « دایره زنگی » تقریبا آخرین فیلم طنز ستایش برانگیزی بود که به روی پرده سینماهای کشورمان 

 رفت و جزء آثار طراز اول اجتماعی-کمدی محسوب شد. قصد ندارم این فیلم را با سن پطرزبورگ مقایسه کنم زیرا سوای وجود بیان مناسب و درخور طنزآمیز در هردو فیلم به لحاظ محتوا و مضمون و موضوع وجه اشتراک چندانی باهم ندارند. 

 فیلم داستانی مهیج و رازآلود دارد.دو شیاد به دنبال رسیدن به گنج افسانه ای تزار روس که نقشه آن تصادفا به دستشان رسیده است دست به کارهای جالبی میزنند. افخمی که کارگردانی به غایت خبره و باهوش است بیننده اش را تا پایان فیلم بر سر جا نگه می‌دارد و او را مشتاقانه تا پایان داستان به دنبال خود می‌کشاند.جسارت و شهامت افخمی در خلق آثاری که هر کدام از دیگری کاملا متفاوت است از ویژگی های این کارگردان می‌باشد.گویی هربار که او فیلم می‌سازد باید منتظر بود و دید این بار چه کرده است. افخمی در آثارش از خود تصویر ذهنی خاصی نساخته است و این از نظر من ویژگی منحصربه فردی است که در او وجود دارد.شاید بعضی از ما غوغایی را که فیلم های « شوکران » و « تختی » به پا کردند به یاد داشته باشیم. افخمی کارگردانی متفاوت است که از درگیری با موضوعات کاملا متفاوت باکی به دل راه نمیدهد اما بااینهمه هنوز در آثارش شاهکاری به چشم نمیخورد.   

آنچه که دراین فیلم بیش از همه مثبت جلوه میکند این است که کارگردان قصد ندارد به زور بیننده اش را بخنداند و برای این کار از شوخی های مبتذل و مستهجن استفاده نیمکند. پیمان قاسم خانی مانند همیشه با شیطنت های کلامی و بازی های بدیعش با کلمات مخاطب را شگفت زده کرده و لبخند به لبانش می‌آورد اما لوده گری نمیکند و به اصطلاح دلقک میدان نمیشود تا به هر قیمتی بیننده بخندد. برادران قاسم خانی سودای کهن یافتن گنج را به قالب داستانی درآورده اند که علیرغم تخیلی بودنش به شعور مخاطب توهین نکرده  و او را از دیدن فیلم پشیمان نمی‌سازد.  

 

  

فیلم بر محور دو کاراکتر اصلی یعنی محسن تنابنده و پیمان قاسم خانی می‌گردد. تنابنده با بازی روان همیشگی اش خوب در نقش درآمده است ولی شخصیتش چیز جدید و خلاقانه ای دربرندارد. کاراکتری تکراری که در فیلم های اینچنینی همیشه حضور داشته و خواهد داشت.علاوه بر این امین حیایی هم حضوری کمرنگ و بی مزه و تکراری در فیلم دارد که به نظر می‌رسد کارگردان به زور برای او در فیلم جا باز کرده است. اما برخلاف این ها پیمان قاسم خانی با بازی فوق العاده اش کاراکتری جدید خلق می‌کند و به خوبی هم نقش را می‌سازد.شخصیت ( فرشاد ) بسیار جدید و جذاب بوده و شاید بتوان گفت تک خال داستان است.فرشاد مردی شیاد است که از جذابیت ظاهری و رفتاری فوق العاده ای به خصوص برای خانم ها برخوردار است و به راحتی در عرض چند دقیقه هر کسی را رام خویش کرده و او را تلکه می‌کند. اما این ظاهر قضیه است در حقیقت امر او فردی بسیار ضعیف با گذشته ای منفی است که خودش نیز مورد استثمار قرار میگیرد.سکانسی که او به خانه کتی میرود از دیدنی ترین سکانس های فیلم است. 

اما با اینهمه باید بگویم شخصیت های فیلم و مضمون کلی قصه همه و همه پتانسیل این را داشتند که خیلی بهتر از این ساخته شوند. داستان علیرغم جذابیت هایش جاهایی بیننده را خسته میکند مثلا در آن قسمت ها که تصاویری از روسیه قدیم پخش می‌شود و ایرج طهماسب در مقام گوینده از چگونگی انتقال گنج تزار به ایران می‌گوید... از اینها که بگذریم نقطه پایان فیلم به نظر من پاشنه آشیل آن است. داستان از همان ابتدا که شروع می‌شود گره های زیادی به ذهن می اندازد آنقدر که بیننده با خود می‌گوید یعنی در آخر چگونه تمام می‌شود؟؟!! گشودن تمام قفل ها در همان سکانس پایانی صورت میگیرد و همین پایان عجیب و بسیار دور از ذهن بیننده را دلزده مینماید.ظاهرا کارگردان قصد داشته است با پایان بندی غیرواقعی و تخیلی اش هنجارشکنی کرده و گمان های ذهنی بیننده را به باد دهد.اما این کار را عجولانه  انجام داده و بسیار لایتچسبک از آب درآمده است. اینکه تمام گره ها در یک سکانس باز شود و فهیمدن ناگهانی اینکه امین حیایی ماموریت داشته که تصادفی صوری راه بیاندازد... یا کریم از تبار تزارهای روس است... یا اینکه کتی هم نقش بازی میکرده است و همه اینها از پیش تعیین شده بود  و .... نه تنها به جذابیت داستان کمکی نمیکند بلکه بیننده را اندکی مایوس می سازد. 

خلاصه اینکه فیلم سن پطرزبورگ جذاب شروع می‌شود.... با هیجان پیش میرود.... با خنده همراهی میکند.... متفاوت و عجیب تمام می‌شود و در آخر بیننده را دلخوش می‌کند که پس از مدت ها فیلمی کمدی دیدم که خسته و عصبیم نکرد....

 

  

نظرات 2 + ارسال نظر
ف-ت پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:06 ب.ظ

سلام
خیلی خوب نوشته بودی و به نکات مهمی اشاره کردی. منم دقیق همین نکات به ذهنم رسیده بود در مورد این فیلم اما شاید نمی تونستم اینجوری در موردش توضیح بدم و بنویسم. خیلی خوب تونستی تصویری از یک فیلم تا حدی قابل قبول ارائه بدی . از خودندش لذت بردم
کاش این فیلم جور دیگه ای تمام میشد و اینجوری پایان‌بندی‌ش سرهم بندی نمیشد. اما در کل به نظر من هم فیلم بدی نبود. جوری نبود که آدم احساس کنه وقتش رو هدر داده. آدم با خودش می‌گه: ای! بدک نبود. بهتر از فیلم‌های دیگه بود!

سلام.
خیلی ممنونم که مرتب میای و سر میزنی.خوشحالم که مطلبم به نظرت خوب اومده.آره واقعا آخرش رو خراب کرد ولی خب تو این فضای داغون طنز در ایران دیدن این فیلم هم جای شکر داره....
خیلی ازت متشکرم.موفق باشی

mj m پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:43 ق.ظ

از متن خوشم اومد. دقت خوبی شده بود.

ولی من به اندازه شما و برخی دوستان که نظرشون مثل شما بود، از آخر فیلم اذیت نشدم و کلا فیلم رو در فضایی طنز و غیرواقعی دنبال می کردم.
ولی حضور امین حیایی مسلما نچسب بود.

درسته اگر فیلم رو در فضایی طنز و غیر واقعی دنبال کنیم دیگه از پایان بندیش اذیت نمیشیم. مشکل زمانی پدید میاد که این غیرواقعی بودن رو نپذیری....
خیلی ممنونم از حضورت و نظر خوب و متینی که دادی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد